کافی ست دلت بهار باشد ...
از اشک تو سبز می شود خار ...
از خنده ات آب می شود برف...
در دست تو لانه می کند سار ...
کافی ست بخواهی ...
آسمان را بر اسب سیاه شب، سواره...
دست تو به ماه می رسد ...
باز از پنجره می چکد، ستاره....
بذر از تو و صد جوانه از من...
کافی ست که با زمین بگویی ...
سرخ ترین عاشق از تو سرسبز ترین ترانه از من ...
کافی ست که وقت پرکشیدن ...
در چشم تو انتظار باشد ...
کافی ست بخوانی آسمان را...
****یا اینکه دلت بهار باشد*****
علی چون عروس را به خانه تو آرند وقتی نشست ..
کفش او را بکن و پایش را بشوی و آبش را به در خانه ات بریز..
که چون چنین کنی خداوند از خانه ات 70هزار رنگ فقر را ببرد و 70 هزار رنگ برکت
را در آن درآورد و 70هزار رحمت
بر تو فرستد که بر سر عروس بگردد تا برکت آن به هر گوشه خانه ات برسد.
و خداوند عروس را از جنون و خوره و پیسی امان دهد که ب او رسند مادامی که در آن خانه است...